| « آوای فراق؛ محزون و دلانگیز »
| نقد اجرای پرفورمنس «جان بیقرار»
| مهران مدیری، سجاد افشاریان، مهیار علیزاده
| نویسنده: پدرام روحـی
| نمرهٔ ارزشیابی: ۲ از ۴ ☆☆
پرفورمنس «جان بیقرار» با اجرای سجاد افشاریان، خوانندگی مهران مدیری و آهنگسازی مهیار علیزاده در هتل اسپیناس پالاس تجربهای جدید و منحصربهفردی را برای مخاطبان رقم زد چرا که در این اجرا شاهد یک اتفاق تازه یعنی تلفیق کنسرت و نمایش تئاتر بودیم. اما آیا این اجرا در حد یک اتفاقی نو و صرفاً خاص اما بیکارکرد فقط مدعوین را برای مدتی شگفت زده کرد یا پا را فراتر گذاشت و با استفاده و یاری گرفتن از فناوری روز یعنی تکنیک «پروجکشن مپینگ» این پرفورمنس را به فرم یکهٔ خود رسانید؟ از همان آغاز اجرا/نمایش، با شروع هر قطعهٔ موسیقی تصاویر ویدئویی با نورپردازی گیرا و رنگهای مختلف و های کوالیتی روی سطوح دایرهای شکل کوچک و بزرگ سفید در صحنه پروجکت میشدند به طوری که گویی این تصاویر متحرک با المانها و اجزای صحنه و سپس موسیقی و خوانندگی مهران مدیری و در آخر تکگویی های سجاد افشاریان اینهمان شده و حال ما شاهد پرفورمنسی هستیم که کیفیت و جذابیت بصری موسیقایی لازمه را داراست. «جان بیقرار» مؤلفهٔ جذبه را در بطن خود داشت و موسیقی گوشنواز و مورد پسندش در عین این که ذائقهٔ ایرانیها را در بر میگرفت از همان شروع اجرا گوش مخاطب را با خود همراه و مأنوس کرد و این همراه شدن تا پایان کنسرت نیز ادامه داشت. جا دارد دربارهٔ خلاقیتی که در آهنگسازی و پروسهٔ ساخت و خلق تمامی قطعات موسیقی این کنسرت وجود دارد هم کمی صحبت کنیم؛ تلفیق «موسیقی جَز» و «موسیقی سنتی» به همراه اشعار «مولانا» و از همه مهم تر رعایت و در نظر گرفتن سلیقهٔ ایرانی، ترکیب گیرا و دلربایی را به وجود آورده بود که با ظرافت تمام و به نحو بسیار جالبی با یکدیگر ادغام شده و حاصل این ترکیب، تجربهٔ موسیقاییشنیداری بی مانندی را برای مخاطبان به ارمغان آورده بود که لحظاتی چند به فرم هم میرسید؛ به گونه ای که موسیقی از احساس کلی و ممتد گذار کرده و مشخصاً در چند «آنْ»، ناخودآگاه، حس مخاطب را در لحظه برانگیخته میکرد و به طرفة العینی هم در دَم محو میشد. اما فرم نمایش کنسرت با اجرای مونولوگ سجاد افشاریان به نظر کمی بیش از اندازه اغراق آمیز بود به گونهای که گاهاً از گفتار وی در حین بیان جملات در تک گویی ها احساسات سرریز میکرد هرچند این نکته را هم باید مد نظر قرار داد که هنر پرفورمنس زمین بازی اگزجره رفتار کردن و اینچنین اکت هایی است و در تئاتر و ادبیات نمایشی تا حدودی غلوآمیز بازی کردن مانعی ندارد ولی نباید واقعیت را کتمان کرد که درگیری حسی_فرمی عمیق بین مخاطب و اجرای سجاد افشاریان پدید نمی آمد. اما نکتهٔ مثبت دیگری که باید بدان اشاره کرد اجرای مسلط و بدون حتیٰ یک تپق از سجاد افشاریان بود که جالب توجه بود.
در کنسرت نوای موسیقی طنین انداز شده بود و فضای خوشایند و مطبوعی را سامان داده بود اما اجرای مهران مدیری کمی کمرمق و کم انرژی بود به نحوی که هم به سختی برخی واژگان از اشعار مولانا را ادا میکرد و هم در قسمت هایی به سختی نت های زیر را اجرا میکرد و شنیدن صدای مهران مدیری به امری دشوار بدل گشته بود در مقابل تک گویی سجاد افشاریان به قدری پر انرژی بود که انگار از این حیث مکمل مهران مدیری شده بود و گویی کم انرژی بودن اجرای مدیری را او جبران میکرد و از این باب ارتباط جالبی بین نمایش با کنسرت برقرار شده بود هرچند از نظر فرم روایی شاید تفاوت هایی بین مونولوگ و اجرای کنسرت وجود داشت اما نمیتوان هم گفت که نمایش به طور کامل جدای از کنسرت میایستاد هرچند که تصویری که سجاد افشاریان از سختی هایی که در حال روایتشان بود به ما ارائه میداد به واسطهٔ فرم روایی این پرفورمنس تا حدود زیادی به احساسات گرایی صرف منتج میشد و اساس این مونولوگ ها در چیستی باقی میماند و خبری از چگونگی نبود چرا که مخاطب به ناگهان داخل روایتی تلخ و پر آشوب و ملتهب پرتاب شده و حال باید با رنج هایی دست و پنجه نرم کند که از قضا ریشه در خاطرات و نوستالژی اش هم دارد و این مرور اتفاقات در این تک گویی و دست گذاشتن روی خاطرات تلخ گذشته شاید به نوعی رگه هایی از بازی کردن با احساسات مخاطب هم دارا باشد و همین برانگیختن احساس توانایی مرعوب کردن مخاطب را هم در خود دارد؛ در آخر اجرای سجاد افشاریان هم تصویر درخور و لازمه را در ذهن ما ایجاد نکرد و هم از طرفی دیگر برای مخاطب درگیری حسی عمیق و فرمیک را ایجاد نکرد و در حد همان مونولوگ و حرف باقی ماند و در بهترین حالت خود احساسات بینندگان را برانگیخته کرد.انگار که به همین دلیل هم از تکنولوژی پروجکشن مپینگ استفاده کردهاند تا تصاویر سوبژکتیوی که در ذهن مخاطب قوام نمیگیرد را حال به صورت ابژه روی سطوح برجسته صحنه ببینیم.
