❓سوال : خودتان را چطور تعریف میکنید؟
▪️پاسخ: جان فورد، مؤلف چند وسترن، چند داستان جنگی که در آن انسان ها از رویدادها مهمترند، مؤلف چند کمدی که در آن قدرت احساسات بر هر چیزی اولویت دارد. دلاوری، خنده و احساسات. مابقی هیچ است و هیچ.
❓سوال : شما صرفا کارگردانی نیستید که فریاد می زند «اکشن» و دوربین ها کار فیلم برداری را آغاز می کنند بلکه خودتان هم اهل «اکشن» بوده اید و به اصطلاح امروزی ها اهل عمل هستید. شما در جنگ جهانی دوم سرباز نیروی دریایی بوده اید و تجربه حضور در دو نبرد اقیانوس آرام و نورماندی را داشتهاید.
▪️پاسخ: به همین دلیل است که پاریس را تا این حد دوست دارم. یکی از دلچسب ترین خاطرات زندگیام بموقعی مربوط میشود که در کره دولا په با یکی از گروهانهای اساس مواجه شدیم و آنها را در هم کوبیدیم. جنگ میان ما به خاطر نفرت ما از هم نبود. ما به واسطه اعتقاد به باورهایمان در برابر هم ایستادیم. در سال ۱۹۴۴ هم، من در رویدادهای مربوط به محوطه جلوی کلیسای نوتردام حضور داشتم، هر بار که به پاریس می آیم به «بایو» می روم تا به اعضای ارتش مقاومت فرانسه که با آنها در ارتباط بودم و البته به شماری از همرزمانم که در آنجا مدفون هستند، ادای احترام می کنم.
❓سوال: سیر تکامل سینمای آمریکا را چطور ارزیابی میکنید؟
▪️پاسخ: عمر هالیوود به پای رسیده است. پایتخت های نوین جهان سینما، لندن و پاریس و احتمالا رم هستند. در امریکا اکثر توجه ها به سمت تلویزیون رفته است. دوران سینما یعنی دوران کاریِ ما گذشته است؛ به همین دلیل است که من بیکار یا بهتر است بگویم نیمه بیکار هستم !
❓سوال: اما شما هنوز پروژههای پرشماری در دست دارید؟
▪️پاسخ: پیش از هر چیز مایل بودم فیلمی اقتباسی در ستایش «ژونمر»، هوانبرد بزرگ فرانسوی بسازم که شوربختانه به نتیجه نرسید، اما این کتاب به هیچ وجه از ذهنم بیرون میرود. داستان آن درباره برد «لكسينگتون» است و من در حال حاضر مشغول نوشتن فیلم نامه هستم. من سعی می کنم این فیلم را برای مردم بسازم. برای همه آدم هایی که اکنون خود را آمریکایی می نامند، برای همه آن کشاورزانی که به تدریج به این خاک و این سرزمین جدید وابسته شدند و برای همه کسانی که علیه سربازان انگلیسی قیام کردند. این جنبه از تولد ملتی به نام امریکا یعنی وجه مردمی، روستایی و خشن تاریخ برای من از خود برد که در واقع تبلور این تحول تاریخی است، جذابیت بیشتری دارد من این رویکرد نسبت به تاریخ را دوست دارم. مایل هستم فیلم هایم را به مردمان کوچکی تقدیم کنم که به ناگاه متوجه شدند به یک دسته، به یک اجتماع و به یک جامعه مستقل تعلق دارند. فرانسه در جنگ استقلال ما حضور داشت و همکاری زیادی با پدران ما انجام داد. درست شبیه به نقشی که در زمان حکومت ناپلئون برای استقلال ایرلند ایفا کرد. به همین دلیل است که از مشارکت در آزادسازی فرانسه، به خود افتخار می کنم. امیدوارم فرانسوی ها هم به تولید فیلم جدید من درباره نبرد لکسینگتون که در واقع برای ما حکم آزادسازی زندان باستيل را دارد، علاقمند شوند.
❓سوال: برای یک فیلمساز تازه کار چه توصیهای دارید؟
▪️پاسخ: از «رابرت پاریش» پرسید. او به شما پاسخ خواهد داد. پس از مدتی که بعنوان دستیار کارگردان در کنار من بود، موقعیتی به دست آورد که کارگردانی را تجربه کند. بنابراین نزد من آمد تا از من توصیهای کارساز بشنود. من به او گفتم: بین دو چشم هدف بگیر… اینطور… و بعد با مشت به بینی او کوبیدم. از آن زمان به بعد برخی از کارهای اورا دیدهام و متوجه شده ام که درس آن روز را به خوبی درک کرده است. برایم جالب بود چون تصاویر او همچون مشت مستقیم بر صورت من کوبیده میشوند. من یک پیشگام هستم و به پیشگامی خود افتخار می کنم، به شما هشدار میدهم، على رغم عشقی که به کارم دارم از تحليل آن متنفر هستم، صحبت کردن درباره فیلمهایم این حس را بمن میدهد که نتوانستهام در آثارم حرفی که در ذهن داشتم را به مخاطب منتقل کنم.
- مصاحبهٔ “اریک لوگب” با “جان فورد” (۱۹۶۵)
- ترجمه: آرمان صالحی / انتشارات شورآفرین