لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > ضد یادداشت > نقد > : ضدیادداشت فرانکنشتاین

ضدیادداشت فرانکنشتاین

| ضدیاداشت فیلم « فـرانـکنشـتایـن »
| نویسنده: آریاباقــری
| نمره ارزیابی: 2.5 از 4 (½⭐⭐)

• پس از درخشندگی “هزارتوی‌ پن”؛ دل‌تورو بار دیگر با “فرانکشتاین” می‌درخشد. اثری انسانی و اقتباسی. پرومته‌ای مدرن که این بار ستیزی نه با خدایان بلکه انسان‌ها و علم پوزیتیویسم دارد. آن زمان که تنها مهمات جنگ انسان‌ها و باروت‌‌شان، تن‌ها بوده‌اند سنگینی بار فقدان عزیزان و همدم برای زنان آنقدر جانکاه شد که ارزش زیستن و ماندن به لرزه افتاد. لرزه‌ای که پایه‌های علومی را می‌لرزاند که بجای آنکه به آدمی حیات بخشد اورا به کشتن می‌داد. حال بذر ایده مری‌شلی می‌جوشد. ایده‌ای لطیف، روح‌افزا و زنانه در دل دنیای بی‌رحم و خشن مردانه. چه می‌شود اگر علم، عزیزان ما را زنده کند و آدمی هرگز نمیرد. آدمی از گور برخاسته، آشنا؛ پاک؛ نو و نوین. فرانکشتاین‌ فریادی است که از آدمی برساخته که هرباره برای انسانیت سوگواری می‌کند. موضع دل‌تورو با فرانکشتاین درست و اندازه است و همین اثر را لطیف، زیبا و سمپاتیک می‌کند تا در مخلوقی بخشنده جا بگذارد.

دل‌تورو با فیلمش بعنوان یک انسان از فرانکشتاین دلجویی می‌کند، همانطور که شلی تلاش می‌کرد با او نرم، محترم و مهربان باشد. فرانکشتاین درپی بازیابی انسانیت است. روایت انسانی است مصلوب عصر مدرن. دل‌تورو به درستی احساسات را به تعلیق در می‌آورد تا از زخم‌ها، رنج‌ها، تحقیرها و جراحت‌ها گذر کنیم و انسانی را ببینیم که در جستجوی انسانیت، زخمی شده است. تا در سفری ادیسه‌وار به دو روایت از خالقی به مخلوقش، از هیبت او نهراسیم و از زخم‌هایش به او نزدیک نشویم بلکه مرهمی برای زخم‌هایش مرهمی باشیم. روایت پسامدرنی که از دل انسانی نوظهور بار دیگر قرار است ما را به خودمان نزدیک کند. (و دل‌تورویی که خود هرباره با آثار خوب یا بدش، کودکی می‌کند) دل‌تورو گوهری نامیرا را که گویی درون تمامی ما کشته است را با فرانکشتاین احیا می‌کند تا با هر نکته‌ای که او یاد می‌گیرد برای ما تلنگری شود. ولی هر مواجهه‌ای که آدمیان با فرانکشتاین دارند از در ظاهر است، نه از در باطن. دل‌تورو با اثرش نظر به باطن می‌افکند و فرانکشتاینی که ارائه می‌دهد، علیه انسان و دانشی است که هستی‌زدایی می‌کنند.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید