لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > ضد یادداشت > نقد > : «آمیخته با ضعف‌های ریز و درشت» | ضدیادداشتی بر فیلم Im Still Here

«آمیخته با ضعف‌های ریز و درشت» | ضدیادداشتی بر فیلم Im Still Here

| «آمیخته با ضعف‌های ریز و درشت»

| ضد یادداشتی بر فیلم «Im Still Here»

| نویسنده: امیر میرزائی

| نمرۀ ارزشیابی: 1 از 4

آخرین ساختۀ والتر سالس، کارگردان برزیلی از یک مشکل بزرگ رنج می‌برد؛ مشکلی که به بهای خسته‌کننده‌بودن اثر تمام می‌شود. آن مشکل عبارت است از تصویری‌نشدنِ اثر. در طول فیلم مونولوگ‌ها و دیالوگ‌هایی را می‌شنویم که در تصویر، آن را ندیده‌ایم. در نتیجه انتظار سازندگان این است که باورش کنیم اما واکنش مخاطب به هیچ عنوان با انتظار سازندگان مطابق نیست. در ادامه به طور عینی، این موارد را بیان می‌کنیم اما پیش از آن، به ذکر چند نکته در خصوص این اثر می‌پردازیم.

ابتدا به عنوان بپردازیم. عنوان اثر «من هنوز (همچنان) اینجا هستم» است. قریب به یقین این جمله از سمت پدر خانواده است. پدری که از جایی به بعد ناپدید شده اما ادعای اثر این است که هنوز در کنار خانواده است. آیا چنین عنوانی واقعاً از دلِ این اثر قابل برداشت است؟! این عنوان در تصویر به مخاطب منتقل نمی‌شود، چرا که عمدۀ فیلم با مادر همراهیم. گویی زندگی خانواده‌اش از طریق او مدیریت و روایت می‌شود. در نتیجه وجود ضمیر «من» در عنوان با خودِ فیلم نمی‌خواند و ما را بیشتر از پدر به یاد مادر می‌اندازد.

داستان داستانِ همسر/مادری مهربان و خانواده‌دوست است که پس از ناپدیدشدن همسرش تلاش می‌کند خانواده را همچنان حفظ کرده و مراقب میراث خودش و همسرش باشد. اما آیا اثر در این امر موفق است؟ پاسخ منفی است. دو بخش از فیلم را به یاد آوریم: بخش اول مربوط به زمانی‌ست که همۀ خانواده -با حضور پدر- در کنار هم مشغول گفتگو و بگو و بخند هستند. بخش دیگر مربوط به زمانی‌ست که همه این‌بار بدون حضور پدر در همان مکان حضور دارند. از مقایسۀ این دو بخش می‌خواهم نکته‌ای را استخراج کرده و آن را به عنوان نقدی به اثر مطرح کنم. اولاً باید گفت اگر دقت کنیم، در سمت بالای تصویر کلمۀ «رستوران» به زبان همان کشور درج شده که نشان می‌دهد این خانواده در رستوران دور هم جمع شده‌اند. سؤالی که پیش می‌آید، این است که چرا در رستوران به جای غذای معمولِ رستوران، آن‌ها بستنی و نوشیدنی می‌خورند؟! باورپذیر نیست که رستورانی بستنی و نوشیدنی را به عنوان محصول به مشتری دهد. از این مسئله بگذریم و تصور کنیم که اصلاً چنین چیزی در فیلم وجود نداشت. نکتۀ اصلی این است که این‌بار (بار دوم) بر خلاف دفعۀ پیش، خانواده آرام‌ترند و اشتیاق و شادیِ سابق را ندارند و این مشخصاً به دلیل فقدان پدر است. به دوربین دقت کنیم. دوربین پس از نمایش فرزندان، روی مادر متمرکز می‌شود و از نگاه مادر، چند میز را نمایش می‌دهد که در همۀ آن‌ها (لااقل یک) جنس مذکر حضور دارد. علاوه بر آن همۀ میزها در مقایسه با خانوادۀ خودش، شادی ظاهریِ بیشتری را بروز می‌دهند. سپس دوربین دوباره مادر را نشان می‌دهد و مادر، اشک در چشم، از تصوراتش خارج شده و دوباره به میز خودشان برمی‌گردد.

حضور خانواده در همان رستورانی که پیشتر، آن‌ها را با پدر در آن دیده بودیم
یکی از میزهای همان رستوران (نقد به نمایش این قسمت)

اما آیا نمایش این تصویر کلیشه‌ای -نبودن یک فرد و مقایسه با دیگرانی که فردی از همان جنس در آن جمع حضور دارد- غیبت پدر را به طور مشخص پررنگ می‌کند؟! البته منظور این نیست که صِرف کلیشه‌ای‌بودن اثر به معنی بد یا بی‌ارزش‌بودن آن است. بحث متمرکز بر چیز دیگری است که با مثال مشخص می‌شود. برای مثال به یکی از میزها (میز دوم) دقت کنیم. در این میزِ چهارنفره سه پسر حضور دارند و یک دختر. تصویر دو تن از پسرها واضح است اما یکی پشت‌کرده به دوربین، ظاهری شبیه به نفر کناری‌اش دارد. از مدل مو گرفته تا رنگ لباس، این تصور را تقویت می‌کند که شاید این دو دوقلو هستند. ضمن این‌که در این میز اصلاً مردی حضور ندارد (سه پسرند) و علاوه بر آن، شادیِ محسوسی در جریان نیست. صرفاً مشغول صحبت‌اند. افرادِ دور این میز بیشتر به جای این‌که غیبت پدر را پررنگ و محسوس کنند، جریان مذکور را منحرف می‌کنند. همین‌که شباهت ظاهری دو تن می‌تواند مخاطب را به این فکر بیندازد که ممکن است این دو برادران دوقلو باشند، یعنی انحراف از نکته‌ای که سازندگان تلاش داشتند آن را نمایش دهند. جایگزینی پسر به جای مرد نیز ضعف اساسیِ دیگری‌ست که کاش به آن توجه می‌شد.

اثر ضعف جدیِ دیگری دارد و این ضعف مربوط می‌شود به تصمیمِ پرداخته‌نشدۀ یکی از شخصیت‌های فیلم. به یاد آوریم زمانی را که مادر از معلمِ سابقِ فرزندانش کمک می‌خواهد. او مصرانه در کلیسا تقاضای همراهی می‌کند، اما درخواستش رد می‌شود. با ادامۀ داستان می‌بینیم که او در یک روز بارانی نامه‌ای را به مادر می‌رساند، بی‌آن‌که ذره‌ای پرداخت در خصوص تغییر این تصمیم در اثر موجود باشد. از چراییِ تغییر این تصمیم هیچ نمی‌دانیم و با هر چه جستجو در خودِ اثر نیز پاسخی منطقی و باورپذیر عایدمان نمی‌شود.

همچنین در صحنۀ حضور در رستوران در کنار پدر شاهدیم که یکی از فرزندان به نام «وروکا» قصد دارد به انگلستان سفر کند. وروکا پیش از دستگیری و ناپدیدشدنِ دائمی پدر به انگلستان سفر می‌کند. حال برگشتش را به یاد آوریم. وقتی برمی‌گردد، واکنش مادر و دو فرزندِ دیگر عادی‌ست. با توجه به گرمیِ فضای خانواده انتظار می‌رفت واکنش‌ها بسیار گرم‌تر باشد. دوریِ «وروکا» -که در اثر «ورا» هم نامیده می‌شود- دوریِ عادی‌ای نیست و با توجه به این مطلب، چنین واکنشی از سوی افراد خانواده -خصوصاً مادر- برای آن صحنه کم است.

پانزده دقیقۀ انتهایی فیلم در سال 2014 روایت می‌شود. وقتی فرزندان در حیاط دور هم جمع‌اند، مادر تنها روبروی تلویزیون نشسته است. یکی از فرزندان می‌گوید: «انگار مامان دیگه عصبانی نیست». دیگری هم تصدیق می‌کند. نه عصبانیت مادر و نه آرامش کنونی‌اش باورپذیر نیست. ضمن این‌که پس از پایان فیلم به واسطۀ نوشته‌هاست که می‌فهمیم مادر در دنیای واقعی به آلزایمر مبتلا شد. در تصویر اصلاً مشخص نمی‌شود که او آلزایمر دارد. مخاطب صرفاً به دلیل کهولت سن، او را آرام می‌بیند. جدا از همۀ این‌ها فرزندان در ادامه و با وجود این‌که بزرگ شده‌اند، دارای تشخص نیستند. نمی‌توانیم بفهمیم اکنون کدام شخصیت بزرگسالیِ شخصیتی دیگر است (مگر یکی دو کاراکتر که به‌وضوح مشخص شده‌اند). و این یعنی شلوغیِ توأم با عدم تشخص شخصیت‌ها.

«Im Still Here» اثری‌ست که از ضعف‌های ریزودرشتی ضربه می‌خورد و جایزۀ اسکار بهترین فیلم خارجی‌ای که دریافت کرده، نباید سبب شود پیش از تماشایش متأثر شویم و با نگاهِ پیشینیِ مثبت‌تری به تماشایش بنشینیم. چنین کاری با هر نامِ جذابی هم اگر زینت یابد، چیزی جز سرکوب نقد و نگاه نقادانه نیست.

تاریخ: 1 اردیبهشت 1404

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید