لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > رسانه > گزارش‌ها > : | گزارشی بر جلسه نقد فیلم میان پرده تابستانی

| گزارشی بر جلسه نقد فیلم میان پرده تابستانی

تاریخ: 7 خرداد 1404؛ کافه فیلم

جلسه این هفته‌‌ی کافه‌فیلم، در حالی آغاز شد که تعدادی از حاضرین در انتظار حضور مسعود فراستی بودند. فیلم طبق زمان مقرر روی پرده رفت، اما در طول نمایش، نگاه برخی از افراد حاضر در جلسه گهگاه از پرده جدا می‌شد و به سمت در ورودی می‌چرخید. گویا هر لحظه منتظر ورود او بودند. این انتظار اما چند دقیقه بعد از پایان فیلم به سر رسید؛ فراستی بالاخره از راه رسید و جلسه‌ نقد آغاز شد. در این فاصله، بعضی از افراد با شوخی می‌گفتند: «فیلم‌رو که تماشا نکرده پس حالا چی میخواد نقد کنه؟!» البته که این صحبت‌ها پس از شروع نقد به پایان رسید و فراستی با تسلط همیشگی خود جلسه نقد را آغاز نمود.

او جلسه را  با پرسیدن نظر مخاطبین درباره اثر شروع کرد؛ که اکثریت از فیلم راضی بودند و گفت: «فیلم بسیار بسیار خوبیه و در هیچ فیلمی از برگمان این طبیعت ساخته نشده است.» سپس میکروفن به یکی از علاقه‌مندان سینمای برگمان رسید که به تازگی بخشی از آثار این فیلم‌ساز را از ابتدا تماشا کرده بود. «فیلم پر از نکته و ظرافت است و صحبت کردن درباره‌اش برای من خیلی سخته و دوست دارم امشب شما بیشتر درباره فیلم صحبت کنید، من از شما یاد بگیرم؛ اما حس‌هایی که من از فیلم دریافت کرده‌ام بی‌نظیره و شاید برای شخص من کم نظیر. برای مثال صحنه‌هایی که داره عشق بین ماری و هنریک را می‌سازه (صرف نظر از اضافات) لحظه به لحظه‌اش را خلق کرده. یعنی در دو ماه تابستان تمامی صحنه‌ها ساخته شده و هیچ عجله‌ای برای برپا کردن رابطه این دو نداره، چیزی که برای نمونه من در تابستان با مونیکا عجله‌ای در آن می‌بینم. در واقع این دو فیلم فاصله‌ کوتاهی باهم دارند اما این فیلم مجهور‌ باقی مونده. همچنین درباره کات و تدوین، فیلم بی‌نظیره و کاری که با فلش بک می‌کنه ابداً مسئله ما نیست که کجا فلش بکه و کجا زمان حال، این کار را نرم و با دیزالوهای درست انجام می‌ده.»
در ادامه نیز یکی دیگر از حاضرین (حامد) با ذکر مثال‌هایی درباره‌ی شباهت برگمانِ میان پرده تابستانی با آثار دهه هفتاد وی صحبت نمود و اضافه کرد: «پلان‌ها همانند یک فرم موسیقی عمل می‌کنند، مثل یک نت که بدون نت قبل بی معناست. همه چیز تو یک خط ملودی شکل می‌گیره بخصوص در پرده میانی که با یک فضاسازی شگفت‌انگیر لحظات خوش‌رو روایت می‌کنه. حتی شخصیت مکملی مثل عمو هم به خوبی جا افتاده و او نیز یک فقدانی را حمل می‌کنه.»
جلسه با صحبت‌های حاضرین ادامه پیدا می‌کند و نفر بعدی برخلاف دو نفر پیشین اثر را از منظر نمادشناسانه نگاه می‌کند. او ضمن سلام ‌می‌گوید: «من بیشتر از اینکه بخواهم به فیلم روانشناسانه نگاه کنم، چیزی که خیلی برایم جلب توجه کرد، جنبه نمادشناسانه اثر بود. برای مثال آن بخشی که داشت میان پرده تابستانی را نشان می‌داد، میوه‌ای که در آنجا مورد استفاده قرار می‌گرفت، توت فرنگی وحشی بود، که به نوعی نماد سُفره و عشق است و… (در این بین فراستی میان صحبت‌های او می‌آید و می‌پرسد: تو که نمی‌خواستی روانشناسانه نگاه کنی پس چیکار داری می‌کنی؟) فرد پاسخ می‌دهد: نه اتفاقاً میخواستم نماد شناسانه نگاه کنم. فراستی می‌گوید: من نماد بلد نیستم. فرد می‌خندد و تلاش می‌کند با ارائه مثالی دیگر خط فکری‌اش را بیشتر بیان کند اما فراستی نگاه او را نمی‌پذیرد و میکروفن به نفر بعدی می‌رسد…

تا این‌جا اغلب افراد کوشیدند با ارجاع مستقیم به فیلم یا مقایسه اثر با دیگر آثار کارنامه‌ی برگمان تجربه حسی خود را بیان کنند. یعنی نقد به جای آنکه متکی بر ساختار اثر باشد، ناظر بر تجربه فردی افراد بود. از یک طرف این موفقیت فیلم در ساخت یک حال و هوای منسجم بوده اما نقد هنوز به لایه‌های پنهان اثر ( برای مثال، میزان تاثیر طراحی میزانسن‌ها بر حس تماشاگر) گسترش نیافتده است.

با پیش رفتن بحث، یکی حاضرین فیلم را با وجود نکات مثبت و قوی اثر سانتی‌مانتال توصیف کرد و در این راستا مرگ هندریک را الساعه و بدون زمینه چینی دانست. پیرو این موضوع دو نفر از موافقان فیلم واکنش نشان دادند. یکی از حاضرین که برای اولین بار به کافه فیلم آمده بود، ضمن طرح پرسشی درباره نوع نگاه به یک اثر سینمایی، مرزی میان زندگی و سینما قائل نشد و مرگ هندریک کاملاً باورپذیر و برآمده از زندگی دانست. که این نگاه با تایید فراستی نیز مواجه شد. در ادامه محمد رضا که پیش از این درباره علاقه‌اش نسبت به سینمای برگمان توضیح داده بود، گفت: « بنظرم رابطه‌ی عاشقانه فیلم ابداً سانتی‌مانتال نیست اگر توضیحی برایش دارید خوشحال میشم بگید. و درباره مرگ هم من این حس ناگهانی بودن را دریافت نکردم، اگر دقت کنید چند نما از آسمان داریم که بنظرم اینها یک کاشتی هستند که بعد از سقوط پسر، دوربین میکشه بالا و آسمان را نشان میده و بنظرم برگمان انقدر شعور داره که به جنگ خدا نمی‌ره اما یک پرسشگری‌ای وجود داره.»

حالا فراستی وارد بحث می‌شود و در ابتدا طبیعت فیلم را مورد تحلیل قرار می‌دهد؛ او می‌گوید: «طبیعتی که ازش تعریف می‌کنم یعنی چی؟ طبیعت نگاهی که کاراکتر به آن داره، نگاهِ متافیزیکیه. یعنی از درون به بیرون نه برعکس. این نگاه (متافیزیکی) انگار همه چیز تحت تسلط رابطه این دوتا به عشق است. این رابطه، این نگاه به طبعیت. طبیعت به شدت شاداب، نیرو دهنده و زیباست، راحت از لغت زیبا استفاده می‌کنم که من زیاد بلد نیستم. اما واقعا طبیعت ساخته شده نه اینکه بوده باشه. طبیعت اساساً نقطه دید ماری است و اینجاست که بحث سخت‌تر و بهتر نشان میده. این ماری است که در این دو ماه برایش یک رویاست و طبیعت هم یک رویا می‌شود. دوربین بسیار با دیسپلین برگمان از این طبیعت همچین چیزی ساخته است. اینکه میگم طبیعت، اول آبه؛ آب در هیچ فیلم برگمان که به شدت روی تم آب هم هست در هیچ کجا انقدر زنده، آرام و پر آشوب نیست.
نکته بعدی باد است؛ باد در فیلم غوغا می‌کند، عین موسیقی غوغا می‌کند. بعد اینکه صدای باد دیزالو می‌شه و از یک باد خوشایند به یک باد ترسناک تبدیل میشه. وقتی از طبیعت می‌گویم نقش‌ها اینهاست. نگاه برگمان به آسمان نیز متافیزیکی است؛ آسمانی که خوشاینده-همراهه و آسمانی که بعد از مرگ اذیت کننده است و ابر سیاه داره. بنابراین تم آب، طبعیت و باد تم مهم فیلمه که در واقع نگاه ماری است.»
فراستی در ادامه صحبت‌هایش وارد شخصیت پردازی ماری و شکل روایت فیلم می‌شود و ادامه می‌دهد: «ماری در آغاز غمگینه و با رسیدن دفترچه خاطرات که بعد می‌فهمیم از طرف عمو است، داستان آغاز می‌شود. برگمان خاطره‌رو ظاهراً با فلش بک داره می‌گه (با صدای بلند‌تر) اما نیست! خاطره حاضره و جون نمی‌کنه که زمان گذشته را تعریف کنه؛ بلکه جاریه. برگمان این کار را با استادی تمام انجام می‌ده و نوستالژیک و ناگهانی‌اش نمی‌کنه. درون ماری این زنده است و گاهی خاموش. این نشان‌دهنده توان‌مندی فیلم‌سازه.»
فراستی در امتداد صحبت‌هایش، صحنه‌های کارتونی فیلم را نامناسب می‌داند و می‌گوید: «این صحنه به لحن فیلم آسیب می‌رسونه و  یک ذره فیلم‌رو کودکانه می‌کنه، درحالی که فیلم کودکانه نیست و ما قبلاً زمینه‌ی این توانایی را در دختر ندیدیم. پاراشوته (توجیه نشده) و تحمیلی است.»
در جایی از صحبت‌ها فراستی به کتاب رویا – پناهگاه اشاره می‌کنه و می‌گوید: «من بنظرم برگمان قدر این فیلم را ندونسته. در مصاحبه‌ای که در کتاب قرار دادم یادمه که سریع از روی فیلم می‌گذره. حتی نقد مثبت کوتاهی گدار به فیلم داره که برگمان در پاسخ به این نقد می‌گه؛ گدار مزخرف می‌گه. اینکه گدار مزخرف می‌گه من باهاشم (حضار همراه با فراستی به این حرف می‌خندند) اما نقد بدی نیست.»

بعد از صحبت‌های فراستی، یکی از افراد حاضر در جلسه فیلم را به داستان کوتاه داستایوفسکی، شب‌های روشن تشبیه کرد و قدرشناسی عشق در آن رمان را همانند نگاه برگمان به عشقِ این فیلم دانست. فراستی اما نظر متفاوتی داشت و شب‌های روشن را اثر بد (هدر رفته) و برخلاف آن نازنین را کار فوق العاده‌ای توصیف کرد.
کمی بعد فراستی دوباره وارد بحث می‌شود و این بار درباره پایان بندی فیلم‌ می‌گوید: «من با پسر پایانی فیلم نیستم. پسر جایگزین ابداً درنیامده است و خوشبختانه حضور کمرنگی داره و آسیب زیادی نمی‌رسونه. اما در مجموع میان پرده تابستانی یک اثر شگفت انگیزه بعد این همه سال که آدم را سرپا و سرخوش نگه می‌داره. برگمان از همین فیلم‌ها به فانی و الکساندر، فریادها (فریادها چیز وحشتناکیه) و ساراباند می‌رسه.
در بخش پایانی بحث یکی از مخاطبین همیشگی کافه فیلم درباره‌ی سیر شخصیت پردازی ماری گفت؛ در آغاز سیر از همان ابتدا نشانه و المان‌های شومی وجود دارد. زمانی که کاراکتر با کشیش مواجه می‌شود یا آن زن سالخورده. حال دختر از پس این مبارزه و مرگ هندریک می‌شکند. رابطه عمو با دختر نیز کاملاً گویاست و ما از نگاه عمو به دختر آگاه هستیم؛ بنابراین برگمان بیش از اندازه مکث نمی‌کند و در صحنه‌ی پس از مرگ هندریک در خانه به خوبی با میزانسن همه چیز را به ما‌ می‌گوید. مرد در بک گراند، فلو شده و دختر در فورگراند با حالتی برافروحته قرار دارد.» در پایان جلسه در فضایی آرام، نقد با چند نکته‌ی ریز و درشت دیگر از نقاط ضعف‌ و قوت فیلم در پرده سوم به پایان می‌رسد و فراستی در آخر می‌گوید: «برگمان قلدره دیگه. یعنی یک فیلم‌ساز اساسی و به درد‌ بخوره. بنظرم بعد هیچکاک، فورد و هاکس (بعد از سه قلدر) برگمانه. این را هم بگم که کتاب تصویرها چاب جدید شده و منم یک مقدمه مفصل نوشتم برای کتاب. در واقع تصویرها ادامه‌ی فانوس خیاله. کسانی که فانوس خیال نخواندند و برگمان را دوست دارند واجب شرعی (کفایی، نمیدونم) باید این کتاب بخونند.»

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید