لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > رسانه > گزارش‌ها > : | گزارشی بر جلسه نقد روکو و برادرانش

| گزارشی بر جلسه نقد روکو و برادرانش

| تاریخ: 31 اردیبهشت 1404؛ کافه فیلم

عموماً هنگام پایان نمایش فیلم تا شروع جلسه نقد، کافه فیلم محیط را با موسیقی کلاسیک پر می‌کند و این موسیقی گوش‌نواز تا پیش از صحبت‌های مسعود فراستی (منتقد جلسه) ادامه دارد. این هفته نیز از این قاعده مستثنی نبود و فراستی بعد از قطع شدن موسیقی با صراحت لحن همیشگی خود و کمی نیم‌خیز گفت: «امشب اصلاً دموکراسی حالیم نیست. مخالف هم اجازه نمیدم حرف بزنه و اساساً خودم حرف می‌زنم (در این بین خنده‌ی حضار هم شنیده می‌شد) مگر اینکه بدونم کسی به اندازه من این فیلم‌رو دوست داره.»
فراستی در شروع صحبت‌هاش به تعریف کلی‌ای از فیلم پرداخت: «روکو و برادرانش را خیلی قدیم تماشا کرده بودم و این بار برقی از من پرونده که هنوز درگیرش‌ام. هیچ فیلم‌سازِ ایتالیایی نمی‌تواند همچین فیلمی بسازد. این فیلم بهترین فیلم ویسکونتی و بهترین فیلم سینمای ایتالیاست. همه‌ی نئورالیست‌ها باید از این فیلم یاد بگیرند که بدون اینکه اطوار نئورالیستی دربیاره، انسان و شرایط اجتماعی‌اش را می‌سازه. فیلم به حدی بزرگ، درست‌وحسابی و سخته، ضمن اینکه بگم بنظرم بهترین آلن دلون تاریخ سینما در این فیلمه.»
فراستی در ادامه‌ی صحبت‌های خود درباره شباهت فیلم به داستایوفسکی گفت و حس دریافتی فیلم را با آثار این نویسنده مقایسه کرد. همچنین روکو و برادرانش را بی همتا در سینمای اروپا و در اندازه‌ی برترین آثار فورد دانست.
تا به اینجای جلسه نقد برای مخاطب ناآشنای سینمای ویسکونتی هیچ آورده‌ای نداشته است. بخصوص آنکه فراستی اثر را بهترین فیلم سینمای ایتالیایی نیز معرفی می‌کند. بنابراین صحبت‌های اولیه فراستی نه تنها در جهت معرفی فیلم و سینمای ایتالیا کارآمد نیست، بلکه برای مخاطبان تازه وارد کافه فیلم نیز گیج کننده و گنگ است. همچنین فراستی در مقایسه‌ی فیلم ویسکونتی با آثار داستایوفسکی، بخشی از آثار این نویسنده (جنایات‌ومکافات – نازنین) را نام می‌برد و تنها به شباهت حسی این آثار اکتفا می‌کند. در نتیجه مقایسه‌ای به معنای جدی کلمه در نمی‌گیرد و در این راستا شنونده‌ی صحبت‌های فراستی آگاه نیست که تجانس فیلم ویسکونتی با کدام یک از آثار داستایوفسکی دقیقاً مد نظر او بوده است.
در ادامه محمد رضا به عنوان اولین فرد در بین حضار دست خود را به نشانه‌ی صحبت کردن بالا می‌‌برد. او ضمن سلام و عرض ادب ‌می‌گوید: «بنظرم دوستان باید به زمان فیلم توجه داشته باشند، (مدت زمان فیلم: ۱۷۸ دقیقه) من خیلی از فیلم‌ها بوده که با وجود زمان نود دقیقه‌ای بعد از سی، چهل دقیقه رها کردم ولی سه ساعت آدم را میخکوب کردن کاره سختی است. من اولین فیلمی که از ویسکونتی دیدم، روکو و برادرانش بود و خیلی فیلم را دوست داشتم. اتفاقاً داشتم به دوستان می‌گفتم که سینمای ایتالیا را با فقط فلینی و دسیکا نشناسید (فراستی به میان می‌آید و می‌گوید: اصلا نشناسید!).» او در ادامه، به‌صورت نکته‌وار به کانسپت‌های اصلی اثر و ویژگی‌های هر یک از فصل‌های آن پرداخت، و پرده‌ی سوم و پایان‌بندی فیلم را به‌عنوان بخش‌های متمایز و خاص اثر توصیف کرد. همچنین اضافه کرد: « باید به فیلم فرصت داد. خود من هنگامی که برای بار اول اثر را تماشا می‌کردم در لبه‌ی فرصت ندادن به فیلم بودم. وقتی صحنه‌ی تجاوز را برای بار اول دیدم، اصلاً نمیخواستم فیلم را ادامه بدم ولی یک لحظه مکث کردم و با خودم گفتم وایسا ببین با شخصیت‌ها چیکار میکنه و در نهایت خوشحالم که به تماشای فیلم ادامه دادم.»
بعد از سکوتی کوتاه در جلسه، علی که تا آن لحظه هیچ واکنشی نشون نداده بود، اقدام به صحبت کرد و گفت: « من بزرگ ترین چیزی که فیلم برایم داشت کاراکتر‌ها بود. سیر شخصیتی که بخصوص نادیا داشت و یک‌سری نقطه عطف‌هایی که در کارگردانی می‌دیدیم. بنظرم عجیب ترین پلان تلاشِ نادیا برای خودکشی روی پل است.
آلن دلون‌رو لو انگل داریم و از اون طرف نماهای های انگل عجیبی که دختر را در مرز سقوط نشان می‌دهد. به جز شخصیت‌هایی که میشناسیم خود میلان نیز شخصیت می‌شود.»
فراستی بعد از دو نظر کوتاهِ مثبت پیرامون فیلم دوباره صحبت‌های خودش را از سر گرفت و گفت: «یکی از کارهای اساسی‌ای که ویسکونتی می‌کنه، هم جامعه کوچک دور‌‌وبر خانواده روکو می‌نمایونه، هم جامعه‌ی بزرگ‌تر و هم تک تکِ شخصیت‌هارو. این کار در سینما غیر از دره (منظور دره من چه سرسبز بود، ساخته فورد) تنها برگمان از پسش برمیاد بخصوص در فانی و الکساندر. اینجا ویسکونتی تمامی شخصیت‌هاش‌رو عریان می‌کنه. بدون اینکه ذره‌ای در دام روانشناسی بیفته و روانشناسی کنه اما انسان‌شناسی چرا. بین این دو خیلی فرق است. فیلم نه به دام رئالیسم سوسیالیستی می‌افته، نه نئورالیسم و نه چیز دیگری بلکه فیلم خودش‌رو بنا می‌کنه.»
فراستی در ادامه ضمن تمجید از بازی یک دست آنی ژیراردو (نادیا) و آلن دلون (روکو) درباره شخصیت روکو صحبت کرد: «روکو نه نفرت می‌شناسد نه کینه اما مسابقه اولش‌رو با نفرت از سیمونه جلو می‌بره و اعلام می‌کنه. یعنی هنگام پیروزی انگار بر سیمون پیروز شده. سیمونی که شرارتش بر غیرانسان بودنش عیان شده. در ادامه (روکو) از این نفرت پاک می‌شه و حالا با انگیزه دوباره برمی‌گرده و با انگیزه کمک به خانواده پیروز می‌شه. صحنه‌های بوکسش خیلی خوبه، عجیبه که دلون از همچین کاری براومده. در واقع شخصیت دلون در یک قدمی قدیس شدنِ ولی قدیس نمی‌شه. نجات دهنده است اما خودش نجات پیدا نمی‌کنه. بیش از همه می‌خواد سیمون نجات بده؛ صحنه‌ای که سیمون به خونه میاد و در آغوش دلون گریه می‌کنه از عجیب‌ترین صحنه‌های فیلمه. نوع نما در این صحنه و ندیدن اشک ریختن دلون بسیار درسته.»
فراستی در انتهای صحبت‌هایش شخصیت روکو را بسیار درست توصیف کرد که فداکار‌یش نه احمقانه بلکه در ذات اوست. همچنین موسیقی نینا روتا و دوربین ویسکونتی همه در خلق فضای فیلم کمک کننده است.

هنگام صحبت‌های فراستی جلسه در سکوت کامل فرو رفته بود و کمترکسی روی صحبت‌های او نظری می‌داد. در واقع جلسه یک طرفه شده بود و او خودش به صورت پراکنده به بخش‌های مختلف فیلم (به سبک برنامه‌های یوتیوبی‌اش) گریزی می‌زد و به شکل گزیده، نما‌ و لحظه‌ای را توصیف می‌کرد. سیر نظراتش نیز با گذشت زمان کلی‌تر می‌شد و به مقایسه و بررسی کارنامه کارگردان روی می‌آورد. در واقع او به تدریج لحن خود را به سمت جمع بندی می‌برد تا نقدش را تنها منحصر بر خطوط اصلی قصه و نماهای شاخصی از فیلم محدود کند. بنابراین بحث‌ها به سمت مواجه تحلیلی سوق پیدا نمی‌‌کرد و بسیاری از شرکت کنندگان در این شرایط ترجیح می‌دهند تنها شنونده باشند تا یک پرسشگر یا منتقد.
در آخر جلسه محمد رضا ضمن سینمایی دانستن پایان فیلم و نگاه رو به جلو (آینده) فیلم، پیرامون صحنه‌های بوکس سوالی را مطرح کرد: «معمولا در سکانس‌های بوکس (دو سه مسابقه روکو) در ابتدا و میانه مسابقه دوربین به شدت جلو قرار داره و در پایان مسابقه دوربین از نمای کلوز عقب‌تر میاد و لانگ می‌شه. توی زد‌و‌خوردهای کلوز من اصلاً صحنه‌هارو نمیتونم خوب ببینم و متوجه نمی‌شوم قضیه از چه قراره و بنظرم اذیت کننده است. در این‌باره توضیحی دارید؟»
فراستی در پاسخ گفت: «در صحنه‌های بوکس روکو در واقع نماهای کلوز و حتی اکستریم کلوزی که ازش می‌بینیم به عبارتی (کاراکتر) درونش را داره می‌بینه. چون صرفاً یک قهرمان معمولی نیست که قهرمان مسابقات بوکس بشود. این آدم دیگری است. و بنظرم این تاکید در مسابقه‌ها در این جهتِ که آیا برد براش قهرمانی‌است یا یک چیز دیگر؟!
جلسه این هفته کافه فیلم بعد از پاسخ به این سوال به پایان رسید و فراستی در انتها گفت: «فیلم خیلی جای دیدن داره. خیلی جای ایست داره و ویسکونتی ناب را با این فیلم (حتی بیشتر از زمین می‌لرزد) می‌تونیم ببینیم.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید