لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > رسانه > گزارش‌ها > : | گزارشی بر جلسه نقد نینوچکا

| گزارشی بر جلسه نقد نینوچکا

تاریخ: 24 اردیبهشت 1404؛ کافه فیلم

در فیلم «نینوچکا» به کارگردانی ارنست لوبیچ، تحول تدریجی کاراکتر نینوچکا (با بازی گرتا گاربو) زمینه‌ساز مخالفت در جلسه‌ی نقد شد!
پیش از این در کافه ‌فیلم تنها یک فیلم (مغازه گوشه خیابان) از ارنست لوبیچ نمایش داده شده بود و این در حالی است که بخشی از مخاطبین ثابت کافه فیلم همواره علاقه‌مند به نمایش آثار این کارگردان بودند. در اردیبهشت امسال، این فرصت فراهم شد که یکی از آثار برجسته‌ی کارنامه‌ی لوبیچ، یعنی فیلم «نینوچکا» محصول ۱۹۳۹، در کافه ‌فیلم به نمایش درآید.
در ابتدای این جلسه شلوغ، مسعود فراستی از حضار پرسید: «کسی هست که سرحال نباشد؟» قطعاً با سابقه‌ی که از مسعود فراستی وجود دارد و آگاهی اکثریت از آن، او با طرح این پرسش موضع مثبت و صریح خود را نسبت به فیلم و مخالفان احتمالی اعلام کرد. او در ادامه گفت: «من فیلم را خیلی پیش از قبل دوست دارم و بنظرم فیلم فوق العاده است.» همچنین در پاسخ به سوال یکی از حضار، مبنی بر اینکه چه زمانی برای اولین بار فیلم را تماشا کرده است توضیحی مختصر داد: «فکر می‌کنم بار اول در سینماتک پاریس بود و من دو وجه سیاسی و سینمایی داشتم. اما در کل الان خیلی بیشتر از فیلم لذت بردم.»

در آغاز بحث یکی مخاطبین جدید کافه فیلم درباره فیلم این‌گونه ‌می‌گفت: «نسبتِ سه کارمند کمونیستی با لوکیشن سفارت خانه برقرار نمی‌شود و این به گمان من باعث می‌شود که کارمندان روس به طور دقیق پرداخته نشوند. فقدان ارتباط با سفارتخانه و تبدیل شدن آن‌ها به کارمندانی که بیشتر از آنکه کارمندانی کمونیست به نظر برسند، صرفاً سه نفر روس (با نگاهی ساده‌لوحانه) به نظر می‌آیند.» این موضوع از نظر او در فصل پاریس به طور کامل حس می‌شود اما در پرده سوم کمی تلطیف می‌شود.

یکی از پای ثابت‌های جلسات کافه فیلم ضمنِ معرفی لوبیچ به عنوان یکی از غول‌های سینما نکته‌ای درباره عرق ملی و نقد آن گفت: «عرق ملی و انتقاد ملی هیچگاه در تضاد بایکدیگر نیستند. برای مثال اگر یک فیلم‌ساز چیزهایی را که در جامعه خود می‌بیند، نقد کند بنظرم ارتباطی با خدشه‌دار شدن ارق ملی ندارد. همچنین این را در نظر بگیریم که لوبیچ با توجه به پیشینه خانوادگی‌اش به عنوان یک خارجی به مسائل نگاه نمی‌کند و آدم‌هایش را از دل جامعه انتخاب می‌کند.»
بعد از گذشت یک ربع از صحبت‌های حضار و مسعود فراستی فضای غالب در جلسه مثبت و همراه با فیلم بود و بدون شک مخالفت بدون پشتوانه‌ی استدلالی پذیرفته نمی‌شد.

در این راستا یکی دیگر از اعضای ثابت کافه فیلم در مخالف از فیلم گفت: «دوستی از تحول نینوچکا می‌گوید اما نمونه‌ای از سیر این تغییر را توضیح نمی‌دهد. چیزی که من در فیلمنامه می‌بینم کاراکتر با تغییر کلاه از این‌رو به اون‌رو می‌شود و این تحول تصویری نیست. مورد بعدی درباره‌ی روابط و دیالوگ‌های فریبنده سیاسی است. در واقع فیلم پر شده از بسیاری شوخی‌ها که برخی‌اش هیچ ارتباطی به قصه اصلی ندارد.» او در پایان، با مقایسه‌ای با فیلم دیگر لوبیچ یعنی «فرشته» (محصول ۱۹۳۷)، صحبت‌هایش را جمع‌بندی کرد.
از این پس جلسه نقد پیرامون تحول و چگونیِ کاراکتر نینوچکا جلو می‌رود. برخی از حضار بر این باورند که تغییر از جایی شروع می‌شود که کاراکتر لئون (با بازی ملوین داگلاس) دست نینوچکا را در خیابان لمس می‌کند و مسعود فراستی در این اثنا صحبت‌های خود را آغاز می‌کند: « برای نینوچکا، تغییر از همان لمس دست آغاز می‌شود؛ او نه تجربه‌ی عشق را داشته، نه حتی داشتن یک دوست‌پسر را، و کاملاً در خدمت اهداف کشورش بوده است؛ فردی بسیار خشک. حالا با همین ایدئولوژی آرام آرام عشق را تجربه می‌کند. در ابتدا موقع بوسیدن که حضور فعالی هم دارد چون ایدئولوژی فعال است و تغییرات شیمی. تا وقتی این (حس) را مزه مزه می‌کند، عشق آغاز می‌شود. یعنی غیر از لئون که روشنِ، این سیر نینوچکا با بازی درست و حسابیِ گرتا گاربو و کارگردانی فوق العاده لوبیچی است که عشق می‌سازد. (فیلم) هول نیست و قدم‌به‌قدم جلو می‌رود. اولین جایی که ضربه کاری را به نینوچکا می‌زند، صحنه‌ی کافه و جوک‌هاست؛ نمی‌خندد و ناگهان منفجر می‌شود. این انفجار اصلاً انفجار احساسی لحظه نیست بلکه انفجار یک آدم در برابر تمامی دگم‌هاست. در واقع این خنده یک خلاصی به جاست. افتادن لئون در این صحنه بسیار درست است. هردو (لئون و نینوچکا) تغییر می‌کنند و به دام می‌افتند.»
فراستی در ادامه صحبت‌های خود درباره‌ی شوخی‌های فیلم گفت و به آن جنبه سورئال داد. «در فیلم شوخی‌های سورئال آرزومندی هستند. برای مثال در اواخر فیلم (قسطنطنیه) جدا از اینکه نامه‌های سانسور شده را داریم اما در دلِ نینوچکا دیدار با لئون مسئله است و این آرزوست و میزانسن عالی این صحنه.»

بعد از پایان این بخش از صحبت‌های مسعود فراستی، دیگر حاضرین که برای دور اول صحبت می‌کردند درباره تعلیق و جنس کمدی لوبیچ گفتند و اتفاقاً در این بین فراستی نکته‌ای را اضافه کرد: «اگر لحن کمدی را از فیلم بگیریم، فیلم توهین آمیز است.» بسیاری از نظرات موافق نسبت به فیلم با واکنش مثبت فراستی مواجه می‌شد و این درحالی است که در وضعیت عکس، زمانی که نظرات مخالف نسبت به فیلم وارد می‌شد او سلبی برخورد می‌کرد. در این خصوص یکی از حاضرین از میز انتهایی حیاط کافه فیلم نکاتی در نقص اثر گفت.
او این گونه صحبت‌های خود را آغاز کرد: «بعد از این همه تعریف و تمجید دلم می‌خواهد کمی مخالفت کنم. (فراستی به میان می‌آید و می‌گوید: خب بله. مخالف یعنی من هستم.) فرد ادامه می‌دهد؛ بنظرم فیلم در نهایت یک فیلم خوبِ لوبیچی است نه بیشتر از این و مشکل اصلی نیز در فیلمنامه است. شروع فیلمنامه (45 دقیقه اول) خوب است اما بعد از سکانس کافه و خنده، فیلم به مدت بیست الی نیم ساعت درجا می‌زند. مشکل اینجاست که نقطه شروع تغییر نینوچکا برابر است با انتهای تغییر. در سکانس رستوران در واقع ما شروع تغییر نینوچکا را شاهد هستیم. و بعد از این سکانس نینوچکا کارمندان روسی را راهی می‌کند و کلاه جدید را می‌خرد. بنظر من این سکانس باید بعد از دیگر تغییرات رقم می‌خورد، نه اینکه بلافاصله بعد از سکانس رستوران.»
او در بخش پایانی صحبت‌های خود به مسئله اصالت تصویر پرداخت و چند نمونه موفق از کمدیِ تصویری (و نه کمدی در دیالوگ) در فیلم را مثال زد. سپس نفر بعدی نیز در سخنان خود به ملموس نبودن تحول نینوچکا اشاره کرد و گفت: «این فیلم، برخلاف «مغازه گوشه خیابان» که هم در کمدی و هم در عشق موفق است، تنها در خلق کمدی دست پُر دارد. اتفاقاً تعلیق در آن فیلم لایه‌لایه و درونی‌تر است؛ اما در این فیلم با عاشق و معشوقی طرفیم که ماندگار نیستند.»
در راستای مقایسه عشق بین این دو فیلم، فراستی اضافه کرد: «عشق مغازه… عشقِ خیلی سطح پایین تری از این فیلمِ و ابداً سوپر دمده رمانتیک که از توی نامه‌ها میاد و… عشق در مغازه بسیار سطحی است. اینکه ما از کاراکتر خوشمان میاد بحث دیگری است. اینکه فیلم بسیار معرکه و جذابی‌است یک بحث است، اما عشق درنمی‌آید اما اینجا چرا.»

در بخش پایانی جلسه نقد، همچنان دو جناح موافق و مخالف با ارائه صحنه‌هایی از فیلم بخصوص از سمت موافقین در تلاش بودند نشان دهند که تحول و نقطه‌ی عطف فیلم، محدود به سکانس خنده‌ی نینوچکا نیست. اما جناح مخالف، سیر شکل گرفتن عشق میان لئون و نینوچکا را زیر سوال می‌برد و چه بسا برای این گروه باورپذیری این عشق نیز در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در آخر، این دو گروه به توافقی درباب فیلم دست نیافتند و جلسه بدون نتیجه گیری مسعود فراستی (احتمالاً به دلیل اتمام وقت) به پایان رسید.
جلسه‌ی این هفته‌ی کافه ‌فیلم، برخلاف هفته‌های گذشته، صحنه‌ی گفت‌وگویی رودررو میان دو گروه از حاضران بود؛ مسعود فراستی نیز برخلاف روال معمول، عمدتاً در مواردی محدود و به‌صورت کوتاه به بحث وارد می‌شد. و این بار، فضای جلسه فرصتی شد برای تقابل دیدگاه‌ها؛ جایی که مخالفت با استدلال، وزنی بیش از موافقتِ از سر عادت داشت!

▪️برای مشاهده تصاویری از پشت صحنه فیلم نینوچکا: کلیک کنید
▪️برای مشاهده نظر بیلی وایلدر از نگارش فیلم نینوچکا: کلیک کنید

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید