یادداشتی بر سینمای ایران در اکران نوروزی
| نویسنده: نیما داداش پور
نمایش اکرانهای نوروز سال 1404 با ترکیبی از پنج دسته (ژانر) فیلم لغایت 8 تا 15 اسفند اکران خود را در سینماهای کشور آغاز کردند. در این ترکیب 4 فیلم خروجی جشنواره فجر سال گذشته بودند. موسی کلیم الله (ابراهیم حاتمی کیا) و رها (حسام فرهمند) که از آثار موفق جشنواره از نظر مخاطبین آن و برخی منتقدین بودند. پیشمرگ (علی غفاری) که با ابهاماتی به عنوان بهترین فیلم از نگاه مخاطبین جشنواره لقب گرفت و انیمیشن پسر دلفینی 2 (محمد خیراندیش) که دنبالهی قسمت پیشین این مجموعه است. بنا بر انتخاب شورای صنفی نمایش یا هر ارگان ذی صلاح دیگری سه فیلم کمدی و یک فیلم در دسته سینمای کودک و نوجوان نیز به ترکیب اکران نوروز را تکمیل کردند. لازم به ذکر است هفتاد سی (بهرام افشاری) به این علت که دیر به اکران زمستان اضافه شده بود، در نوروز نیز به نمایش درآمده و همچنین جز آثار پرفروش در این ایام هم بوده است.
بنابراین اگر بخواهیم بر اساس واقعیت، وضعیت اکران و آثار انتخاب شده را بسنجیم، تقریبا نیمی از ترکیب فیلمهای نوروز در دسته آثار طنز جای میگیرند. اما اگر یک گام عقب بیاییم و فرض را بر این بگذاریم که شورای صنفی انتخابهای درستی کرده است و به اصطلاح رایج، تنوع ژانری در نظر گرفته است، آثار طبق نظر و سلیقهی سینماداران و دست اندرکاران به نمایش در میآید. به عبارتی یک سمت پردیسهای سینمایی که به صورت خصوصی اداره میشوند و در دسته دوم سینماهای دولتی (حوزه هنری) که به طبع زیر نظر دولت هستند. پردیسهای سینمایی عموماً بعد از یک هفته اکران سانسهای بیشتری را به آثار پرفروش اختصاص میدهند و سینماهای دولتی از همان شروع اکران توجه بیشتری به آثار مورد پسند خودشان دارند. این درحالی است که مجموعه آثار تولیدی سینمای ایران زیر نظر یک شورای واحد پروانه ساخت و نمایش میگیرد. موضوعِ رعایت عدالت بین آثار همواره مورد بحث بوده است، بخصوص در سالیان اخیر که با رشد بهای بلیط و کاهش مخاطبین مواجه بودهایم. اگر بخواهیم تصمیم سالنداران را به کل غلط پنداریم، در واقع صورت مسئله را پاک کردیم، زیرا منشا این موضوع در آغاز فرایند تولید آثار یعنی صادر کردن پروانه ساخت است. این موضوع را در ادامه با بررسی تماتیک آثار به نمایش درآمده در اکران نوروز میسنجیم.
قبل از هر چیز بهتر است سراغ این عبارت آشنا و همیشگی در اکرانهای نوروز برویم که تنوع ژانری و سلیقه مخاطب در نظر گرفته شده است. اولاً اگر مدیران سینمایی شناخت کافی از سینما و سلیقه مخاطب داشتند پر فروش ترین فیلم حال حاضر «هفتاد سی» نبود، فیلمی که روی تمامی آثار هم ردهاش را در ابتذال و وقاحت کم کرده است. دوماً شناخت دست اندرکاران در پولداری است نه پیدا کردن راه حلی برای خروج از این وضعیت اسفناک فرهنگی. حداقل تا به امروز که این گونه نبوده است.
در نتیجه برچسب تنوع ژانری پیش از اینکه نشان از عقوبت باشد حقهی رسانهها و کج فهمی آنهاست. در ترکیب اکرانی که چهار فیلمش به طور مشخص طنز است و از پیش سهمشان در سالنها پیشخور شده است، تنوع ژانری معنایی ندارد. در این بین کسی که بیشترین ضرر را میبرد مخاطب است. مخاطبی که اگر هم بخواهد به تماشای یک اثر غیر کمدی برود احتمالاً باید در یک ساعت نامرسوم و در مکان نامطلوب در یک سالن غیر استاندارد به تماشا فیلم بنشیند. حال مخاطب را به یک خانواده سه یا چهار نفری تعمیم دهید. اتفاقاً یکی از دلایل فروش آثار کمدی مورد نظر سانس و سالن مناسبی است که برای آنها در نظر گرفته میشود. پس نمیتوان با صرف داشتن برچسب کمدی، حماسی، مذهبی، اجتماعی و کودکانه مجموعه آثار را متنوع و سرگرم کننده بدانیم.
حالا که در آخرین روزهای فروردین ماه 1404 هستیم، به خوبی میتوان وضعیت فروش آثار و کیفیت آنان را بررسی کنیم. بدون شک مهم ترین دلیل شکست اکرانهای نوروزی کیفیت پایین آثار است. «دایناسور» ساخته مسعود اطیابی که پیشتاز فروش در اکران بوده است، مخاطبانش به سختی به یک میلیون نفر رسیده است. این درحالی است که با فیلم طنزی (اگر طنز را در پایین ترین معنای آن جستجو کنیم) طرف هستیم که هیچ نسبتی با این ایام ندارد. موضوع فیلم به شدت نخ نما و عقیم است. به راحتی میتوان بعد از گذشت بیست دقیقه آن را رها کرد. فیلم حتی قید داشتن سوژه و ایده را نیز زده است. صرف توجه فیلمساز بازیهای کلامی جمشیدی و جعفری بوده است و بس. «دایناسور» بی هیچ عنوان فیلم مفرحی نیست!
«موسی کلیم الله» ساختهی ابراهیم حاتمی کیا نیز به نسبت آن چیزی که گمان میشد حتی با وجود تعداد سالنهای بالا با دشواری به نیم میلیون مخاطب رسید و قطعاً ضرر سینمایی است. ساخته حاتمی کیا به دلیل قرابت با ایام سوگواری وارد لیست اکران شد، البته که سازندگان برای نمایش زودهنگام اثر علاقه مند نیز بودند تا کمی فشار رسانهها از تیم تولید و شبهات پیرامون ساخت اثر برداشته شود. موسی… موفق نمیشود از کالبد تاریخی خود خارج شود و قصهی سینمایی بگوید. به عبارتی فیلم برای عموم مخاطبین کارساز نیست چراکه وارد فرایند تجربه شخصی و تازه برای مخاطب نمیشود و همه چیز را به دانستههای گذشته واگذار میکند. حتی این نیز به درستی در 140 دقیقه جانمایی نشده است و ریتم بالا اثر شکل سینمایی را به شکل اپیزودیک تبدیل کرده است. گویا در حال تماشای خلاصه قسمتهای 1 تا 15 یک مجموعه سریال هستیم.
«کوکتل مولوتوف» ساختهی حسین امیری دوماری که با یک هفته تاخیر به چرخه اکران اضافه شد دومین کمدی پر فروش نوروزی است که اساساً در جهت الگوی تازه کمدیهای قبل انقلابی ساخته شده است. پس تم یکسان است و فقط بازیگران تغییر کردند که ایفایگر نقشهای ثابت باشند بدون آنکه کاراکتر تازهای خلق شود. میزان مخاطبان این اثر نیز به نیم میلیون نمیرسید. نکته جالب در مصاحبهای با تهیه کننده فیلم (کمال پور) است که ضمن نارضایتی خود از ناعدالتی در برخی سینماها افزوده: « ما در فیلم خود به دنبال شوخی جنسی نبودیم و سعی کردیم طنز تمیز بسازیم تا حال مردم خوب شود. به همین منظور اشاره کردم که فیلم ما خانوادگی است.» احتمالا واژه طنز یا کمدی تمیز نیز چندی دیگر جز واژگان مرسوم بین سازندگان این دسته آثار تبدیل میشود!
«رها» اولین ساخته حسام فرهمند یکی آثار قابل بحث و مهم جشنواره چهل و سوم بود که تعیین آن به عنوان یکی از آثار اکران نوروزی انتخاب درستی بود. زیرا علاوه بر علاقهی جمعی از مخاطبین برای تماشای آن، اثر نسبت به وضعیت جامعه بی تفاوت نیست و تلاش میکند یک قصه ادمیزادی را با نقاط ضعف و قوت تعریف کند. اعضای خانواده محور اصلی قصه هستند، بنابراین میتوان فیلم را خانوادگی دانست. خانوادهای که با تمام معضلات کنار یکدیگر هستند و تا آخر نیز خانواده باقی میمانند.
به نسبت بودجه، رها فیلم موفقی به حساب میآید. بخصوص اینکه با بودجه محدود و مستقل ساخته شده است. اما اگر بخواهیم نتیجه فروش فیلم را ببینیم، فیلم چندان دیده نشده است. گرچه به عنوان یک فیلم غیر کمدی فروش پایینی هم نداشته است. تبلیغات نیز موثر است؛ تلویزیون، فضای مجازی و ماهواره سه بستر اصلی تبلیغ آثار هستند. تلویزیون در سالیان اخیر ترجیح داده آثار مورد تایید خودش را تنها تبلیغ کند و سهم مابقی آثار در فضای مجازی و ماهوارهها تقسیم میشود. لازم به ذکر است در برخی برههها تعداد سالن نمایش رها یک دوم تعداد سالن دایناسور و موسی.. بوده است. ضمن اینکه با ادامه اکران هفتاد سی به نوعی این فیلم به طور متغیر سهم هر یک از فیلمهای نوروز را گرفته است. هفتاد سی از 7 آذر در چرخه اکران است و در دو هفته اخیر در میان پرفروش ترین آثار درحال اکران بوده است.
«پسر دلفینی 2» و «بامبولک» در رتبههای بعدی جدول فروش قرار دارند. پسر دولفینی 2 دنبالهی موفق این مجموعه است که یک گام رو به جلو در صنعت انیمیشن سازی سینما ما به حساب میآید. اثر داستانِ گیرایی دارد و میتواند برای خانوادهها نیز مفرح باشد. اما فروش انیمیشن بخصوص به نسبت سری پیشین خود در سال 1401 کاهش داشته است. نکته حایز اهمیت اینجاست که هم در سینمای خصوصی و دولتی آنچنان به پسر دولفینی 2 توجه نشده است. در حالی که این انیمیشن توانایی جذب مخاطبان بیشتری را دارد. شاید حضور «بامبولک» به عنوان رقیب سبب آن شده که مخاطبین بین این دو فیلم یک اثر انتخاب کنند.
در رتبهی ماقبل پایانی «پیشمرگ» ساخته علی غفاری حضور دارد که ابداً در حد و اندازهی اکران نوروزی نبوده است و انتخاب آن به دو دلیل نادرست بوده است. توجیه انتخاب این فیلم مانند سالیان گذشته این بوده که اثر برگزیدۀ جشنواره فجر باید راهی اکران نوروز شود. حال بیایید فیلم برگزیده جشنواره سی و هفتم را با این فیلم مقایسه کنیم. «متری شش و نیم» دومین ساخته سعید روستایی با فروش 28 میلیاردی و جذب 3 میلیون مخاطب در سال 98 در میان سه فیلم پرفروش سال قرار گرفت. فارق از تورم و افزایش قیمت بلیط سینماها، پیشمرگ با یک داستان کلیشه و کهنه قطعا نمیتواند برای مخاطب امروزی سینما ایران جذاب باشد. فیلم تم قهرمانانه دارد اما قهرمان ندارد. قهرمانش مانند یک شخصیت فرعی است و کشش کافی را برای جذب مخاطب ندارد.
در رتبه آخر فیلم حسین مهکام «عینک قرمز» دیده میشود، که همانطور که پیش بینی میشد فروش بسیار پایینی داشته است. دور از انتظار نیست که همچنان داستان مشخصی از فیلم در فضای مجازی وجود نداشته باشد و اثر بعد از گذشت نزدیک به دو ماه اکران هنوز برای عموم مخاطبین ناآشنا و مبهم است. مهم ترین دلیل شکست فیلم نبود تبلیغات صحیح در معرفی اثر به مخاطبین بوده است.
اما حالا با نگاهی جامع، پرسشی وجود دارد که چرا اکران نوروزی با وجود فروش بیشتر نسبت به سال گذشته همچنان ناموفق است؟ اول اینکه انتخاب شورای صنفی برای اکران نه بر اساس کیفیت بلکه طبق تنوع ژانری بوده است. به همین علت آثار پس از طی کردن پیک فروش از رمق میافتند. دوم، تعداد و چیدمان در اکران است. هشت فیلم به علاوه هفتاد سی در واقع نه فیلم. برای سینمایی که مخاطب ندارد تعداد بالای آثار در چرخه اکران به ضرر سینماست. اگر به جای این 9 فیلم 6 اثر در اکران بودند، فروش سینماها افزایش پیدا میکرد. سوم، خطر افزایش بلیط سینماهاست که مخاطبان را بیش از پیش از پرده نقرهای دور میکند. بلیط سینما تقریبا معادل اشتراک یک ماهه پلتفرمهاست و دور انتظار نیست که بسیاری از مخاطبین این مبلغ را صرف تماشای فیلم و سریالها در شبکههای نمایش خانگی و اینترنت کنند. از سوی دیگر به کیفیت و تنوع بهتری نیز دست مییابند.