لطفا شکیبا باشید ...
صفحه اصلی > نقد > یادداشت > : سرزمین روزهای تمام و کمال | یادداشتی بر Perfect Days

سرزمین روزهای تمام و کمال | یادداشتی بر Perfect Days

| یادداشتی بر فیلم «Perfect Days»

| نویسنده: علیرضا عـسگری

روزهای خوش؟ عالی؟ بی‌نقص؟ ایدئال یا کامل؟ اگر قرار باشد ایراد نوعی توضیح درفتاد فیلم اندکی از پیچیدگی‌های مفهومی آن‌را نشان دهد، چندان فرقی نمی‌کند که برای ترجمه‌ی Perfect Days از چه نامی استفاده کنیم؛ اما چنان‌چه در ادامه‌ی متن دلیل آن روشن خواهد شد، برای این فیلم نام روزهای تمام و کمال برگزیده شد تا در هنگام ارجاع دادن به آن گرفتار پیچش‌های زبانی کمتری شویم.

باد می‌وزد، آفتاب شروع به تابیدن می‌کند و زندگی جدید آقای هیرایاما با روز جدید آغاز می‌شود. این‌ها به همراهی صدای جاروی رفتگر آهنگ بیداری او را تنظیم می‌کنند. ظاهرا هیچ ذوق اغراق شده‌ای در بیداری پیرمرد وجود ندارد. انگار که او به سادگی بیدار می‌شود، زندگی می‌کند و در انتهای شب به سادگی تمام در خواب فرو می‌رود. شاید هیرایاما صلح درونی هیرایامای بعدازظهر پاییزی را به ارث برده باشد. اگر قرار باشد نام ما با سرشت‌مان گره خورده باشد نیز باید همین صلح استوار و درونی را برای کاراکتر اصلی قائل شویم.

هرچه نباشد، هیرایاما در ژاپنی به معنای کوهستانی آرام و بی غل و غش است. تنها بزرگی یک کوه می‌تواند هیرایاما را چونان متواضع کند که وقتی بدرفتاری مادر کودک گمشده در پارک را می‌بیند هم هنوز با لبخندی از ته دل به دست تکان دادن کودک برایش موقع خداحافظی پاسخ می‌گوید. لبخند عمیق آقای هیرایامای توالت‌شور یک پرسش اساسی در برابر ما می‌گذارد: آیا پای بی‌واسطگی معروف شرقی یا نوعی رواقی‌گری در جریان است؟ به عبارات دیگر، آیا روزهای تمام کمال درس لذت بردن از سادگی در اوضاع بلبشو می‌دهد؟

اگر قرار باشد صریح و ساده بحث را پیش ببریم، باید در همین ابتدا بگوییم که تفسیر روزهای تمام و کمال با چاشنی رواقی‌گری دون‌پایه‌ترین مدل برداشت از متن آن است. این تفسیر اصولا چیزی از درون‌مایه‌ی خلاقانه، هنری، عاطفی و فلسفی Perfect Days باقی نمی‌گذارد. در یک کلام، تفسیر رواقی‌گرانه روزهای تمام و کمال را به روزهای احمقانه‌ی یک آدم متوهمِ متأهل به وصایای انگیزشی تبدیل می‌کند. روزهای تمام و کمال محقق می‌شوند به دلیل اینکه هیرایاما به جای هنر رندانه‌ی به تخم گرفتن، قبل از خواب فاکنر می‌خواند. هیرایامای ویم وندرز آدمی نیست که سعی کند زورکی دنیا را زیبا ببیند. او آدمی نیست که بخواهد از رسیدن به جنون وحشتی داشته باشد. او یک واقع‌گرای تمام عیار است.

در تمامی صحنه‌های تحقیر، پیرمرد سرتاپا گوش به زنگ و حواس جمع است، او تمام تحقیرها را کاملا متوجه می‌شود و با چشمانی باز آن‌ها را درک می‌کند. اما او در عین واقع‌بینی انتخاب می‌کند که طور دیگری زندگی کند. بخلاف تمام تصاویر خوش‌بینانه‌ای که سخنان رواقی و انگیزشی تحویل آدم می‌دهند، هیرایامای ویم وندرز نگاه بسیار بدبینانه‌ای به زندگی دارد. او نظافت توالت را زیبا نمی‌بیند و بلکه بالعکس، او در تشخیص هر کثافتی متخصص است، حتی برای آن ابزارهایی مخصوص دارد. شاید برای همین از هرچه آدمیزاد پرهیز می‌کند. ما در شخصیت هیرایاما با نوعی نگاه -آن هم از نوع خوش‌بینانه‌اش- طرف نیستیم.

هیرایاما تجلی تلاش برای ساختن چیزی است که پیش از آن نبوده است. او توالت شستن را زیبا نمی‌بیند، بلکه خود آن‌را زیبا می‌کند. این چیزی نیست که در نگاه ما به دنیا به صورت پیشینی اتفاق بیافتد و اعمال شود. رخ دادن آن ضرورتا فعل و کنش ما را می‌طلبد. این چیزی است همچون مواجهه‌ی یک هنرمند واقعی با زندگی و بدون شک با ایده‌ی هرچه پیش‌آید خوش آید تفاوتی ذاتی دارد.

موضوع اصلی این نوشتار سرزمین روزهای تمام و کمال است. Perfect Days به خوبی نشان می‌دهد یک روز تمام و کمال چیست اما واقعا این روزها در کدام سرزمین رخ می‌دهند؟ آیا به‌راستی ما شاهد روزهای تمام و کمال در ژاپن هستیم؟

علیرغم اینکه روزهای تمام و کمال در ژاپن فیلمبرداری شده اما بدون شک ما شاهد یک فیلم اروپایی هستیم. دلیل این امر ساده است: سوژه‌ی ما یک سوژه‌ی اروپایی‌ست و این از آن روست که خالق فیلم یک آلمانی‌‌زبان است که به ارتباطات میان فرهنگ‌ها و کشورهای مختلف بسیار علاقه‌مند است. ویم وندرز آلمانی در کارنامه خود دوست آمریکایی، پاریس تگزاس و روزهای تمام و کمال را دارد که هرکدام به کشور خاصی اشاره دارند. سخن گفتن از اینکه روزهای تمام و کمال سوژه‌ای فرانکفورتی دارد به این معناست که علیرغم ادای دینی که وندرز به اوزو می‌کند اما از سطح شاگرد فراتر رفته و خود در جایگاه منتقد استاد می‌نشیند.

اصولا هنرمند نمی‌تواند یا نباید بتواند که مقلد باشد. تنها اوزو شایستگی این را دارد که از انسان ژاپنی پس از جنگ روایتی به دست بدهد. وندرز حتی در اوج شاگردی هم چنین رسالت و جایگاهی ندارد و کسانی که روزهای تمام و کمال را تنها ذیل سینمای اوزو خوانش می‌کنند از درک نظام مفهومی متفاوتی که روزهای تمام و کمال خلق می‌کند عاجز مانده‌اند. هیرایامای فرانکفورتی وندرز به نظام مفهومی پیشرفته‌تری از هیرایامای اهل توکیو دست پیدا می‌کند.

ما می‌دانیم که با یک پیرمرد طرف هستیم، می‌دانیم که برنامه زندگی او به ظاهر ثابت است، می‌دانیم که شغل او شستن توالت است و می‌دانیم که با آدم‌ها حرفی ندارد، اما این معادله که طبق آن باید با یک آدم عصاقورت‌داده‌ی حوصله‌سربر و بدعنق روبه‌رو باشیم درست از آب در نمی‌آيد. بالعکس، ما با گذشت چند دقیقه مطمئن می‌شویم که با یک مرد کلاس‌بالا طرف هستیم! شاید بخش اعظم جذابیت داستان در این باشد که ما کلاس بالای آقای هیرایاما را حس می‌کنیم و برای همین انجام کارهایی چنین ساده توسط او فانتزی‌های ما را به واقعیت تبدیل می‌کند. اما چیزهای محسوس بالاخره روزی به فهم نیز وارد می‌شوند: با ورود خواهر آقای هیرایاما، اوج با شکوهی که انتظارش را می‌کشیدیم بالاخره فرا می‌رسد.

انگار با خودمان می‌گوییم می‌دانستم این آدم از یک خانواده‌ی اشرافی و ثروتمند است! حقیقت این است که دانستنی از پیش در کار نبوده و ما تنها مقهور بازی کوجی یاکوشو و ویم وندرز بودیم و این نقطه‌ای است که شایستگی روزهای تمام و کمال آشکار می‌شود. بخلاف فیلم‌های اوزو که روابط و خانواده سوژه‌ی دوربین می‌شود، در روزهای تمام و کمال ما کاراکتری را داریم که تنها رابطه‌اش با ارتباطات این است که هرروز از دوردست‌ها به برج مخابراتی اسکای‌تری لبخند می‌زند. رابطه وندرز با اوزو نیز به همین رابطه شباهت دارد. وندرز به اوزو با فاصله‌ای بسیار زیاد لبخند می‌زند و هم‌هنگام تمام انسان‌شناسی آثار اوزو را به تیغ نقد می‌کشد.

شخصیت‌های اوزو از منظر انتقادی فرانکفورتی واقع‌گرا نیستند چرا که آدمی نباید در بدبختی پس از جنگ خود بخندد و به روابط انسانی پناه ببرد طوری که انگار اتفاقی نیفتاده است. هیچ روزی بدون رنج و غم تمام نمی‌شود. اصلا همین رنج و همت ما برای غلبه بر آن است که روز ما را به یک روز تمام و کمال تبدیل می‌کند. انسان امروز نمی‌تواند همچون هیرایامای اوزو بی‌واسطه لبخند بزند و تلخی‌های گذشته و جنگ را پشت سر گذارد. اما آدم می‌تواند همچون آقای هیرایامای وندرز، در اوج بغض و اشک، آستین بالا بزند، تا شاید یک تنفس از زیبایی در پیکر بی‌جان این دنیای ارتباطات مرده بدمد.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید